آوا راه ميره
از آخرين باري كه وبلاگ آوارو به روز كردم خيلي وقت گذشته. تو اين چند وقت انقدر آوا پيشرفت كرده كه من به گرد پاشم نميرسم تو نوشتن ازش عقب افتادم. (يه خورده تنبلي هم كردم ) گفته بودم كه چهاردست و پا ميره حسابي هم پيشرفت كرد. چند وقتيه كه راه هم ميره اولين بار 5/06/90 اين اتفاق افتاد. خودش هم يه عالمه ذوق كرده بود. ديشب هم براي اولين بار بدون اينكه دستشو به جايي بگيره ايستاد. واي كه هر كاري ميكنه نهايت لذته. براي همه كارهاش خيلي خدارو شكر ميكنم. كارهاي ديگهاي كه ياد گرفته بوس كردنه/ دست زدنه/ ميتونه بگه رفت البته با زبون خاص خودش (اََََََااااااااااااا) دقيقاً شكل همين شكلكه ميشه. بابا و مامان و به به و آبه اينارو ميگه. دست ميده وقتي بهش ميگيم يالله و يه عالمه كار ديگه. اولين سفر زيارتيشو تو مرداد به مشهد رفت و اولين سفر درياشو تو شهريور بعد از عيدفطر. يه ماه ديگه هم تولد 1 سالگيشه كه قراره با تم كفشدوزكي برگزار بشه.
خدايا براي اين همه نعمتي كه به من دادي روزي هزار بار شكرت ميكنم.